جدول جو
جدول جو

معنی چقلی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چقلی کردن
(کَ دَ)
رجوع به چغلی کردن شود
لغت نامه دهخدا
چقلی کردن
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چغلی کردن
تصویر چغلی کردن
گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یللی کردن
تصویر یللی کردن
وقت خود را بیهوده هدر دادن، ولگردی، خوش گذرانی، یللی تللی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالی کردن
تصویر حالی کردن
بیان کردن مطلبی برای کسی تا خوب بفهمد و دریابد، فهماندن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ تَ)
گناه نهفتۀ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن. غمز. در تداول کودکان و نوآموزان، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش ساختن. و رجوع به چغل و چغل خور و چغل خوری و چغلی شود
لغت نامه دهخدا
(دِ خُ نُ / نَ زَ دَ)
دیوانگی یا کودکی کردن. خل خلی کردن. خلبازی درآوردن. کارهای ابلهانه و سفیهانه کردن. و رجوع به چلی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقلا کردن
تصویر تقلا کردن
کوشیدن کوشیدن سعی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رها کردن، نهفت گزیدن (نهفت خلوت) آبشتیدن خالی کردن، رها کردن: بوسیلت ایشاج وصلت و اشتباک قرابت شفیع شدند تا او را مخلی کردند و اقطاعاتی که داشت بر او مقرر گردانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلمی کردن
تصویر قلمی کردن
کلکی کردن نوشتن یادداشت کردن نوشتن تحریر کردن، یادداشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولی کردن
تصویر تولی کردن
دوستی کردن، روی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقی کردن
تصویر تلقی کردن
فرا گرفتن درک کردن، پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلی کردن
تصویر تجلی کردن
گرازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
نادرستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیروی کردن، عمل کردن بفتوای مجتهد، حرکت و طرز تکلم کسی را نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان کردن سر پشت دیواری و سپس بیرون کردن سر و گفتن دالی برای خندانیدن کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلی کردن
تصویر ایلی کردن
زیر فرمان گرفتن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی کردن
تصویر حالی کردن
خوشیدن خوش گشتن، آگاهاندن فهماندن فهمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چالش کردن
تصویر چالش کردن
نبرد کردن، جدال کردن، هماورد جنگ طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلی کردن
تصویر چلی کردن
دیوانگی کردن خل خلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلد کردن
تصویر تقلد کردن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی کردن
تصویر حالی کردن
((کَ دَ))
فهماندن، فهمانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
((کَ دَ))
تهی کردن، خلوت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقلید کردن
تصویر تقلید کردن
Emulate, Imitate, Mimic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
Cheat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصلی کردن
تصویر اصلی کردن
Prime
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
Empty, Deflate, Void
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چالش کردن
تصویر چالش کردن
Challenge, Defy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصلی کردن
تصویر اصلی کردن
главный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چالش کردن
تصویر چالش کردن
бросать вызов , бросать вызов
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقلید کردن
تصویر تقلید کردن
подражать , подражать , имитировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقلب کردن
تصویر تقلب کردن
обманывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
сдувать , опустошить , опустошать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصلی کردن
تصویر اصلی کردن
primär
دیکشنری فارسی به آلمانی